3شنبه 29 تیر 95: دکتر علیزمانی (24)
به نام خدا
آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده داد
تا جان فشانمش چو زر و سیم در قدم !
بعد از ظهر روز سهشنبه، 29 تیرماه 1395، در حالی که بیش از همیشه مشتاق به روی صفحه آمدن برنامه سیم و زر بودیم، به مصداق آن جمله که گفتهاند "الکریمُ إذا وَعَدَ وَفى" سیم و زر نیز کریمانه نقاب از رخ برانداخت و پس از یک دوره غیبت، دوباره به روی آنتن زنده شبکه چهار سیما رفت. این برنامه که میتوان آنرا اولین جلسه از فصل دوم سیم و زر، در نظر گرفت، برای باری دیگر، میهمان حضور استاد دوستداشتنی و ارجمند، جناب آقای دکتر امیرعباس علیزمانی بود. (فایل صوتی کامل این جلسه را هماکنون در سیم و زر آرشیو بیابید.)
در ابتدای فصل پیش، و در اولین مطلبی که پیرامون برنامه نوشتم، آقای دکتر علیزمانی را، آنچنان که دیگران، با جایگاه اجتماعی ایشان، یعنی همانگونه که در رزومههای تخصصی و دانشگاهی نیز معمول است معرفی نمودم "دانشیار گروه فلسفه دین دانشگاه تهران". اما حالا که دو فصل از آشناییمان میگذرد، دیگر ایشان را نه با آن جایگاه که به آن تعلق دارند، بلکه با آنچه به واقع هستند، میشناسم. و آن «فیلسوف زندگی» است. اجازه بدهید، منظورم از فیلسوف زندگی را آنطور که ویلیام اروین نیز در کتاب فلسفهای برای زندگی آورده بیان کنم:
او کمکمان میکند تا دربارهِی اهدافمان در زندگی بیاندیشیم و ببینیم براستی کدام یک از آنها ارزش پیگیری دارند. فیلسوف زندگی به ما هشدار میدهد که ممکن است این اهداف در تعارض با یکدیگر قرار بگیرند، در این صورت باید تصمیم بگیریم که هنگام بروز چنین تعارضاتی، اولویت را به کدامشان بدهیم. از این رو کمکمان میکند تا اهدافمان را دستهبندی کنیم و آنها را به صورت سلسله مراتب درآوریم. هدفی که در رأس این سلسله مراتب مینشنید، همان چیزی است که من آن را آرمان بزرگ در زندگی مینامم. این همان هدفی است که باید از قربانی کردن آن برای رسیدن به اهداف دیگر پروا داشت. حال بعد از انتخاب هدف، کمک بعدی فیلسوف زندگی یافتن برنامهای است برای نیل به آن.
این همان چیزی است که دوستان فیلسوف من از انجام دادنش بیزارند، چه علاقهشان به فلسفه عمدتاً آکادمیک است؛ به این معنا که تحقیقاتشان غالباً نظری یا تاریخی است. در مقابل، هدف فیلسوف زندگی، به خدمت گرفتن فلسفه برای زندگی خود و نیز ترغیب دیگران به انجام دادن چنین کاری است.
اما سیم و زر، سیم و زر نمیشد، اگر هر مجری دیگری در برابر فیلسوف زندگی مینشست. آقای علی درستکار، مجری دوستداشتنی، باوقار، صادق، با روحیهای لطیف، و طبعی جوشان. او پیش از اینکه مجری باشد، یک مخاطب هوشیار است. اگرچه گاهی دغدغههای بیرونی کلافهاش میکنند، اما همواره تلاش میکند تا محیط گفتگو را پویا و منتجه به نتیجه نگه دارد. او شنوندهی فعالی است که شاید بهترین حسنش برای اجرای این برنامه این باشد که با همهی ما دغدغهی مشترک دارد و هر ببیندهای، حتی در نگاه اول نیز این را بخوبی احساس میکند. همین دغدغهی مشترک، که ما را پای تلوزیون نگاه میدارد و او را به صدا و سیما میآورد، منجر به شکلگیری احساس صمیمیتی گرم و گیرا میشود. و حتماً بخاطر همین صمیمیت است که من او را بسیار بیش از مجری یک برنامه تلوزیونی، بل مثل یک دوست نزدیک، دوست میدارم. (حتماً از اینکه ایشان را «او» خطاب کردم بر من خواهند بخشید.)

گفتن از کسانی که دوستشان میداری، سهل است و پایان دادنش ممتنع! اما اجازه بدهید فعلا به همین مختصر اکتفا کنیم. احتمالاً با من موافق خواهید بود اگر این برنامه از سیم و زر را «مقدمه» بنامم. مقدمهای بر فصل جدید، و هم مقدمهای بر موضوع جدید. موضوع «کار و ملالت و معنا». در این برنامه، استاد علیزمانی ضمن یادآوری مقدمات بحث از آنچه که قبلا در جلسه هشتم ویژهبرنامه نوروز 95 گفته بودند، منظور از «کار»، آنچنان که در سلسله جلسات هفتههای بعد روی آن بحث خواهد شد را «شغل» (Job) تعریف نمودند.
در این جلسات، بدنبال معنایی انگیزهبخش و از بینبرندهِی ملالت در پس اشتغالات اجتماعی خواهیم بود.

