سیم و زر (سهم من)

برداشت‌ها و نظرات من پیرامون یک برنامه‌ی تلوزیونی :)

سیم و زر (سهم من)

برداشت‌ها و نظرات من پیرامون یک برنامه‌ی تلوزیونی :)

سیم و زر (سهم من)

سیم و زر برنامه‌ای است گفتگو‌ محور از گروه فرهنگ و اندیشه شبکه 4 که پنج شنبه شب‌ها با حضور استاد فلسفه دانشگاه تهران جناب آقای دکتر امیرعباس علی‌زمانی و با اجرای خوب آقای علی درستکار از ساعت 22 و به مدت 55 دقیقه به صورت زنده پخش می‌شود.

سامانه پیام‌کوتاه برنامه : 30000449
[تکرار این برنامه: جمعه ساعت 7 صبح]

آخرین نظرات

به‌نام خدا

سیم و زر امشب نه یک برنامه‌ تلوزیونی، نه یک گفتگو، بلکه یک سماع عارفانه بود. سیم و زر امشب آن بود که امیرخسرو گفت : «... به هر سو رقص بسمل بود شب‌ جایی که من بودم؛ خدا خود میر مجلس بود، من در لامکان، خسرو محمد شمع محفل بود شب جایی که من بودم..» امشب سیم و زر ساقی باده‌ی الست بود و ما همه مستان دل از دست شده..

 

برنامه‌ی 5شنبه 24 دی سیم و زر، برای پنجمین هفته‌ی متوالی با حضور دکتر امیرعباس علیزمانی و با موضوع «راه‌های خروج از پوچی» و درمان رنج انسان معاصر برگزار شد. در این برنامه استاد محترم دکتر علیزمانی ضمن یادآوری آنکه پوچی حاصل تکرار و جستجوی معنای محدود برای معنابخشی به زندگی است، راه رهایی یا پیشگیری از ابتلا به این رنج را، «بالاتر خواستن»، بالاتر جستن، و بالاتر رفتن دانستند و عشق به دیگری را به عنوان "گامی از خود فراتر نهادن" و به منزله‌ی اولین حرکتِ رو به بالا و شکننده‌ی چرخ تکراری که می‌تواند منجر به پوچی شود، شمرند، و در ادامه اینچنین تاکید کردند که: "باید نامحدود را جست."

 


انسان می‌بایست در زندگی به دنبال آن چیزهایی باشید که «مرگ» نمی‌تواند آن‌ها را از او بگیرد و یا اینکه تلاش برای یافتن آن‌ها را بی‌مفهوم کند.


 
از زیباترین و مهم‌ترین تعابیر این هفته که آقای دکتر نیز به خوبی اشاره فرمودند اینکه:
 
ایمان به خداوند علاوه بر آنکه متعالی‌ترین عشق و به خودی خود معنابخش زندگی هر انسان است، او را به یک داوری عظیم و یک ناظر کیهانی معتقد می‌سازد، و همین داوری است که عملاً دستگاه هستی را معنادار کرده و نیکی و بدی را از هم متمایز و زندگی انسان و چگونه زیستن او را بامعنا و هدفمند می‌سازد.

 

دکتر علیزمانی
 
 
در پایان چه حسن ختامی بهتر از همان شعر زیبایی که استاد عزیز در پایان این موضوع و از حضرت مولانا برایمان خواندند، این شعر را در زیر با صدای گرم ایشان بشنویم و بنیوشیم :) 
 
در هوایت بی‌قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب ..
 
 


شما می‌توانید این فایل صوتی را با حجم 1 مگابایت دریافت کنید. 
 
 
در اینجا از تمام زحمات دست اندر کاران اجرا و پخش این برنامه‌ی بسیار ارزشمند بار دیگر ممنون و متشکرم و امیدوارم به زودی شاهد هرچه بیشتر شدن زمان برنامه یا دفعات اجرای آن در طول هفته باشیم و همچنین امیدوارم در ادامه‌ی سری برنامه‌‌های سیم و زر بار دیگر از محضر استاد عزیز جناب دکتر امیرعباس علی‌زمانی بهره‌مند شویم که تلاش خالصانه‌ی ایشان در راه ایمان، و راه حق و امید و شادی و دانایی و نیکویی ستودنی است. یاحق :)
 
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۲۳:۱۹
علی کمالی

به‌نام خدا

برنامه‌ی 5شنبه 17 دی، مانند سه هفته پیش با حضور جناب آقای دکتر امیرعباس علیزمانی بر روی آنتن رفت. برنامه‌ای که شاید بتوان آن را به نوعی جمع‌بندی و نتیجه‌گیری سه برنامه‌ی قبل تلقی کرد. مجری عزیز برنامه اینبار با یک تغییر استراتژی سوالات این هفته را در همان ابتدای برنامه مطرح نموده که البته کار خوبی بود و تقریباً‌ تا پایان برنامه نیز به اکثر آن نقاط پرداخته شد؛ ولی بنظر من ای کاش اینبار بدون طرح هیچ مسأله‌ی دیگر، تنها و تنها به جمع‌بندی علنی و دقیق تمام مباحث سه هفته‌ی قبل پرداخته می‌شد. چرا که حرف اصلی و جان کلام این برنامه نیز همان بود که در 5 دقیقه‌ی انتهایی برنامه ی قبل (10 دی) می‌شد آن‌ را یافت. و به نظر من اکنون که بحث به آن نتیجه‌ی داغ و جذاب و پرشور رسیده بود، می‌شد تمام این برنامه از آن حرف زد و نتیجه را هرچه بیشتر و بهتر کاوید و به قول دکتر علی‌زمانی عزیز در آتش آن معنا دمی این زمستان را از یاد برد! 


دکتر علیزمانی


باری، این‌بار نیز که پس از یک هفته و به مدت یک ساعت دوباره به تماشای جعبه‌ی جادو نشستم، از دیدن و شنیدن این دو انسان بزرگوار که صمیمانه دوستشان دارم لذت بردم. و از تلاش صادقانه‌ی استاد محترم در بارور نمودن نهال امید که معنابخش زندگی هر انسان است حظ بردم. دورادور از تلاش یکایک دست‌اندرکاران برنامه سپاسگزار و ممنونم.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۴ ، ۰۲:۰۵
علی کمالی

اگر 5 دقیقه‌ی آخر برنامه‌ی 5شنبه 10 دی ماه را، در قالب جداگانه‌ای مورد بررسی و دقت قرار دهیم، گمان نمی‌کنم چندان به بیراهه رفته باشیم. شاید بتوان 50 دقیقه‌ی اول این برنامه را در تبیین رنج پوچی، و 5 دقیقه‌ی پایانی را با «رد گمانِ پوچی‌» و جمع‌بندی موضوع 3 هفته‌ی گذشته عنوان‌بندی نمود. 

 

دکتر علیزمانی در این قسمت با اشاره به توجه انسان به موضوع معنای زندگی، و انتظار او از اینکه می‌بایست (یا میل او به اینکه ای‌کاش) در پس زیستن‌ش معنایی وجود داشته باشد، این میل درونی را دالّ بر وجود آن می‌خوانند و دچار شدن به فقدان معنا را ناشی از گم‌کردن کانون معنا می‌شمارند. سوالی که ایشان نیز در این قسمت مطرح فرمودند و بنظرم بسیار قابل تأمل آمد این بود که :

 


 اگر انسان به تعبیر زیست‌شناسان یک حیوان پیشرفته بود، پس چرا به یک سقراط ناراضی بدل شد ؟  


 

خانم عرفان نظرآهاری همین تعبیر را به بیان لطیف‌تر و در داستانی شاعرانه اینچنین ترسیم می‌کند:
 

پرنده بر شانه های انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم. تو نمیتوانی روی شانه ی من آشیانه بسازی! پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم. اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه میگیرم.انسان خندید و به نظرش این بزرگترین اشتباه ممکن بود. پرنده گفت: راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهمید اما باز هم خندید. پرنده گفت : نمیدانی توی آسمان چقدر جایت خالیست. انسان دیگر نخندید. انگار ته دلش چیزی را به یاد آورد. چیزی که نمیدانست چیست. شاید یک آبی دور, یک اوج دوست داشتنی...

 

مرغ باغ ملکوت

 

در پایان اوج زیبای برنامه 5شنبه 10 دی‌ماه 94، و به عقیده‌ی من ماحصل و نتیجه‌ی سه‌ برنامه‌ی طی شده در کنار دکتر امیرعباس علی‌زمانی را از طریق فایل زیر بشنوید و یا آن را در آرشیو برنامه (در ستون سمت راست وبلاگ) به صورت تصویری ملاحظه بفرمایید. با درود و احترام.

 

 
شما می‌توانید این فایل صوتی را با حجم 5 مگابایت دریافت کنید.
 
 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۰۱:۱۰
علی کمالی

سلام 

امروز 14 دی ماه، سالروز تولد مسیحای من است. وارث آب و خرد و روشنی، پیامبر «زیبایی دانایی و نیکویی»، امروز سالگرد تولد یک نفر است که به‌ قول سهراب، وقتی آمد کتابهای مرا برد و روی سرم سقفی از تناسب گل‌ها کشید. امروز تولد پیرمرد محبوب من است : دکتر حسین الهی قمشه‌ای. یگانه‌ای که با زیستنش مبارک بودن و مبارک شدن را به ما آموخت. جهان با بودن بعضی انسان‌ها چقدر جای خوبی است و چقدر از این بودن دلت گرم می‌شود؛ و این فال فرخنده برای من در روح بزرگ این مرد به بار نشست.


ویدیویی کوتاه از ایشان، که بی‌راه از پرونده‌ی باز این شب‌های سیم و زر نیست و در آن همه‌ی ما را به بهترین و متعالی‌ترین لذات زندگی هدایت می‌کنند تقدیم به شما یاران زر و سیم. ببینید و بشنوید و بنیوشید، که کام جانتان شیرین باد. :) 


دریافت
حجم: 16.3 مگابایت
توضیحات: به مناسبت سالگرد تولد 14 دی 94



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۲:۵۵
علی کمالی

به‌نام خدا

در نوشتن این مطلب تعللی دست داد، نه اینکه مانعی در کار بوده باشد، نه. اتفاقاً وقتی کاری پیش آمد که نتوانستم ساعت 22 منزل باشم، بعد از اینکه برگشتم، تا ساعت 2 بامداد صبر کردم تا فوراً اولین بازپخش برنامه را ببینم؛ اما علت این تأخیر تأمل بیشتری بود که به آن نیاز داشتم و احساس کردم برای کشف راز این برنامه باید آن را یک‌بار دیگر بازبینی کنم!


آغاز برنامه بسیار خوب بود، آقای درستکار با انرژی کامل برای یکی دیگر از بهترین اجراهای سیم و زر حاضر شده و شوق و انگیزه‌‌ی فراوان را می‌شد به‌ راحتی در برق چشمانشان دید! (اتفاقا امروز در ذکرخیر ایشان، به دوست بسیار عزیزی می‌گفتم آقای درستکار از آن دسته آدم‌هایی هستند که می‌شود با نگاهی دقیق در چشمانشان، احساس ایشان را در هر لحظه خواند!) جو برنامه، میان‌برنامه‌ی پخش شده، تبریک شیرین ایام مبارک و گریم و کت خوشرنگ آقای مجری و چهره دوست‌داشتنی مهمان عزیز، همگی دست به دست هم داده و احساس بسیار خوبی را منتقل می‌کرد. در این بین من هم خوشحال بودم، و از اینکه در همان ابتدای برنامه با محبت پیامم را خوانده و مرا غافلگیر کردند بسیار مشعوف و سپاسگزار شدم. 


موضوع بحث این برنامه درباره‌ی «پوچی و رنج بی‌معنایی» بود، و شاید پر‌بیراه نباشد اگر بگویم اوج آن را باید در 5 دقیقه‌ی آخر برنامه دید! جایی که دکتر علی‌زمانی در جواب تلفن دوم برنامه، تو گویی پرده از رخ ساقی بر‌می‌دارند و جان‌ کلام را در اوج نطقی غرا به پیمانه‌‌ی جان مشتاقان می‌ریزند؛ و اینجاست که زر برنامه‌ی 5 شنبه 10 دی، خود را بخوبی می‌نمایاند. و شاید همین تصویر گویای آن احساس بلند در دل همه‌ی ما باشد ( که دوست دارم آن‌ را ماندگار کنم) 


دکتر علی‌زمانی در اوج کلام



 در پایان، برداشت خود از محتوای این برنامه و تأملی که در آن داشتم را اینطور مکتوب می‌کنم که، در واقع:


زندگی نه پوچ است و نه با‌معنا، بلکه زندگی مجموعه‌ای از هزاران «انتخاب» هر‌روزه‌ی ماست که می‌توانیم آن‌ را "پوچ" یا "بامعنا" کنیم. به‌ نظر می‌رسد که زندگی یعنی فرصتِ بودن، و فرصت ابراز شدن، و اگر بودن ما (و انتخاب‌هایی که می‌کنیم) در یک تعامل مشترک بتوانند پیام واحدی را منتقل کنند، آن پیام «معنای زندگی» ما خواهد بود.



 یک روز وقتی خبرنگاری دوان دوان از پشت پنجره‌ی قطار از آقای گاندی پرسید پیام شما به مردم جهان چیست؟ او گفت : پیام من، زندگی من است... بلی، معنای زندگی هر انسان، نحوه‌ی زندگی اوست؛ و هرچه این زندگی در مسیر والاتری قرار گیرد، از معنای بالاتر و ارزش ژرف‌تری برخوردار خواهد بود. انبیا و اولیا، عارفان و عالمان، معلمان و اندیشمندان، رهبران و پیشوایان، شاعران و فیلسوفان هریک زندگی را به گونه‌ای معنا کرده و راه تداعی آن را شیوه‌ و مرام زندگی خود ساخته‌اند. اینجاست که می‌بایست هرشب از خودمان بپرسیم : " پیام زندگی ما چیست ؟"  و خوشا به حال ما اگر فارغ از تمام عناوین بالا، تنها خوب زیستن پیام زندگی‌مان باشد و «انسان بودن» را با بودن خود معنا کرده باشیم. :)


در پایان، این قسمت از شعر زیبای آرش کمانگیر از سیاوش کسرایی تقدیم شما و یکایک یاران عشق باد.


به دلیل بلند بودن قسمتی که برگزیده‌ام لطفاً آن را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۰۲:۰۶
علی کمالی

پیرو برداشتی که از برنامه‌ی قبل "سیم‌ و زر" عائدم شد، امروز مطلبی می‌خواندم که سوالی را در ذهنم شکل داد، و بعد با تأمل در این سوال بقول معروف دلم گرم شد! بنابراین ابتدا این مطلب را با شما به اشتراک می‌گذارم و سپس سوالی که در ذهنم تداعی شد : 


چون که دانستی آدمی را «روحی» و «بدنی» است (پیرو مباحث قبلی کتاب) که هرکسی مرکّب است از این دو، باید بدانی که هریک از این دو جزء را اَلَمی و لذتی و محنتی و راحتی و مرضی و صحتی است. و آلام و محنت های بدن عبارت است از : امراض و بیماری‌ها که عارض بدن می‌گردد و جسم را لاغر و نحیف می‌کند و آن را از درک لذات جسمانیه بازمی‌دارد... و «علم طب» (دنیای مدرن) موضوعی است برای بیان این امراض و معالجات آنها. آلام و بیماری‌های روح عبارت است از : اخلاق ذمیمه و صفات رذیله که موجب هلاکت و بدبختی روح است و آن را از درک لذات روحانیه و رسیدن به سعادت ابدیه باز‌می‌دارد... و صحت و راحت روح عبارت است از : اتصاف به اوصاف قدسیه و مَلَکات مَلَکیه که موجب قرب حضرت باری و باعث نجات و رستگاری است...

زنهار! ای جان برادر! که حدیث بیماری روح را سهل نگیری، و معالجه‌ی آن را بازیچه نشماری و مفاسد اخلاق رذیله را اندک ندانی، و صحت روح را به صحت بدن قیاس نکنی (خیال باطلی که دنیای مدرن در پاسخ به نیاز درونی انسان داشت) و چگونه عاقل چنین قیاس کند ؟ (هوشیاری انسان معاصر که به قول دکتر قمشه‌ای از جنس هوشیارهای Mr. WordlyWiseMan است و به قول دکتر علیزمانی، نه از جنس هُشیاری بعد از پریشانی) و حال آنکه مقصود از صحت بدن برای کسانی که از روح و صلاح و فساد و آن فراموش کرده‌اند، نیست مگر زندگانی پنج‌ روزه‌ی دنیا و زیست کردن در این عاریت سرا. و بر مرض آن (در اثر آن مرض) مفسده‌ای مترتّب نمی‌شود، مگر بازماندن از لذات خسیسه و جماع و غذا و امثال اینها. و اما اخلاق ذمیمه که بیماری روح از آن‌ها است، آدمی را از رسیدن به لذت سعادت ابد و پادشاهی سرمد باز‌می‌دارد. (1)


و بعد از مطالعه‌ی این مطلب سوالی که در ذهنم ایجاد شد از این قرار بود که :


آیا بر شایستگی نوید دیانت‌مان همین کافی نیست که بتواند اخلاق ما را خوب کرده، و حال‌ جانمان را خوش و ساز دلمان را کوک کند ؟ آن طبیبی که مهربانانه اکسیر نجات را با صریح‌ترین کلمات به سادگی ادا‌ می‌کند و دلپسندترین دلیل‌ را برای انسان‌اش می‌آورد : دو طرف روز نماز بخوان، که در تمام روز هشیار باشی، و خوبی کن که خوبی‌ها بدی ها را بین می‌برند... و بعد دلت را به نور امید گرم می‌کند که : خدای تو هرگز اجر نیکوکاریت را فراموش نخواهد کرد. :) {سوره هود آیه‌های 114 و 115} 



پس در اینجا بود که به یاد شعر زیبای حکیم نظامی در وصف عشق افتادم (در ابتدای کتاب خسرو و شیرین) که فرمود :


مرا کز عشق به ناید شعاری
مبادا تا زی‌اَم جز عشق کاری
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی‌خاک عشق آبی ندارد
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحب دلان را پیشه این است
جهان عشقست و دیگر زرق سازی
همه بازیست الا عشقبازی
اگر بی‌عشق بودی جان عالم
که بودی زنده در دوران عالم
کسی کز عشق خالی شد فسردست
گرش صد جان بود بی‌عشق مردست
اگر خودْ عشق هیچ افسون نداند
نه از سودای خویشت وارهاند ؟


به امید آنکه خلافتمان بر زمین، شایسته‌ی اعتماد یگانه‌ی عشق بر ما باشد :)
یاحق.


1 : کتاب "معراج السعاده" اثر مرحوم ملا احمد انراقی، فصل 6 و 7.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۶:۲۵
علی کمالی

قرار نیست در "سیم و زر" جز از سیم و زر صحبت شود؛ لیکن آنچه در اینجا خواهم آورد، اشاره‌ی دیگری است از آنچه که پنج‌شنبه‌‌ گذشته در برنامه مورد بحث قرار گرفت. این مطلب را به نقل از استاد بسیار عزیز دیگری می‌آورم :


ما بی‌دین به دنیا نیامده ایم تا دینی اختیار کنیم، بلکه هر انسانی با عشق به زیبایی و دانایی و نیکویی به دنیا می آید و با این سه عشق رشد می کند و اگر در صحبت بزرگان جهان از راه درست «فطرت» که کوتاهترین خط سعادت است، کناره نگیرد، با همین سه عشق به شادی و آزادی خواهد رسید و آن شادی که در اثر پیروی از نیکویی و زیبایی و دانایی حاصل می شود، می تواند آدمی را چنان گرم و سرخوش کند که همه رنج ها و محنت های جهان را از یاد ببرد.

جمله غم های جهان هیچ اثر می نکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم (2)

در قرآن خوانده ایم که وقتی زنان مصر یوسف را دیدند، عظمت زیبایی چنان در دلهایشان جلوه کرد که دستها را بریدند و هیچ فریادی از درد و رنج نکشیدند؛ بلکه از حیرت و شگفتی گفتند سبحان الله که این بشر نیست بلکه فرشته ای با کرامت است. صلای انبیا و قدیسان و شاعران آسمانی نیز دعوت به این سه عشق است، که:

اگر طالبی کاین زمین طی کنی
صفایی به تدریج حاصل کنی
مگر بویی از عشق مستت کند
طلبکار عهد الستت کند
به پای طلب ره بدان جا بری
وز آنجا به بال محبّت پری(2)


کتاب کیمیا شماره 11

برگرفته از کتاب «کیمیا-11»
به قلم استاد دکتر حسین الهی قمشه ای


1و2 : سعدی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۶:۰۴
علی کمالی

به نام خدا

برنامه‌ی امشب برای دومین بار با حضور آقای دکتر عباس علی‌زمانی، دانشیار گروه فلسفه دین دانشگاه تهران، و با ادامه‌ی موضوع رنج‌های انسان معاصر و بحران‌های دنیای مدرن صورت گرفت. آقای دکتر علی‌زمانی مرد بسیار نازنین و محترمی دیده‌ می‌شوند و آرامش کلامشان به همراه آن لبخند مهربانی که دائما بر چهره دارند، برای من بسیار شیرین و جان‌بخش است. اگرچه که وقتی می‌بینیم زمان برنامه متأسفانه آنقدر کم است که تا بحث بقول معروف بخواهد گل بیاندازد تمام شده، می‌شود به اقای درستکار حق داد که دلشان بخواهد سوالات زودتر به پاسخ برسند و تا بحث یکنواخت (ساکن) نشده، سوال دیگری را در جریان بیاندازند؛ ولی به‌ هرحال معتقدم که مخاطب برنامه تمام این‌ کشمکش‌ها را درک می‌کند، و به هردو (مجری و مهمان) حق می‌دهد و درک می‌کند که قرار نیست همواره در این زمان اندک موضوعات مختلفی مطرح شده، یکایک به جواب رسیده و به سراغ موضوعات دیگر بروند. چه اینکه معتقدم تمام حرف‌ها یکی است و از همان یک هم می‌توان به پاسخ هر سوال دیگری رسید. 


دکتر عباس علی‌زمانی


برنامه‌ی امشب سیم‌ و زر هم برنامه‌ی خوب دیگری بود که حتما ارزش وقت گذاشتن را داشت. حتی با تکرار دوباره تفاوت معنایی "درد" و "رنج"! و اگرچه شاید آن وقت که آقای دکتر دوباره شروع به یادآوری تفاوت این دو مقوله می‌کردند (می‌گویم یادآوری چون هفته‌ی پیش هم این موضوع بحث شده بود)، نه من و نه آقای درستکار هیچکدام تصورش را هم نمی‌کردیم که قرار است یک ربع بعد مخاطبی با برنامه تماس بگیرد و درست یک سوال طلایی را از همان بخش "یادآوری شده" مطرح کند. سوالی که آنقدر خوب بود که حتی منجر به پاسخ بسیاری از سوالات دیگر شد. بنابراین حتی این تکرار هم تبدیل به یک رنج شیرین شادی آور شد! (هم در دل ما و هم در چشمان آقای درستکار!)


سوالی که آن خانم پرسیدند بدین مضمون بود که آیا ضرورت انجام واجبات دین بر افراد متدین را هم می‌توان از جنس رنج‌های شادی‌آور دانست ؟ و آقای دکتر علی‌زمانی به موازات پاسخی که با تایید ارائه فرمودند، سوالی که از قبل در ذهن من می‌گشت را هم پاسخ دادند. سوال من این بود که : چاره و درمان انسان معاصر برای پاسخ به نیاز حقیقی‌اش (آن نیازی که دنیای مدرن پاسخی برایش پیدا نکرده) چیست ؟و ما گمشده‌ی حقیقی‌مان را چگونه پیدا می‌توانیم کرد؟


 و برداشت ارزشمند من از برنامه‌ی امشب و پاسخی که دریافتم، همین که :


تمام بحث این دو برنامه اثباتی بر این است که امروز بیش از هر زمان دیگر انسان معاصر به ایمان (و دین) نیازمند است. و این همان اکسیر گمشده‌ای است که می‌تواند جان انسان‌ها را شفا دهد و درون ما را سیراب کند.



دکتر عباس علی زمانی و علی درستکار


در پایان این برنامه، آقای دکتر علی‌زمانی غزل بسیار زیبایی را از دیوان شمس خواندند که عجیب به دلم نشست....
یادداشت این شعر را بخوانید، و فایل ویدیویی‌ای که از این بخش برنامه ضبط نمودم را در زیر شعر با صدای دکتر امیر‌عباس علی‌زمانی دریافت نمایید. یا آن را با صدای همایون شجریان در آلبوم آب، نان، آواز بشنوید. (از اینجا میتوانید ترانه شماره 10 آلبوم همایون شجریان را بشنوید.)

دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو
من آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندم
زبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تو
نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من
نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو
چو تو پنهان شوی از من همه تاریکی و کفرم
چو تو پیدا شوی بر من مسلمانم به جان تو
گر آبی خوردم از کوزه خیال تو در او دیدم
وگر یک دم زدم بی‌تو پشیمانم به جان تو
اگر بی‌تو بر افلاکم چو ابر تیره غمناکم
وگر بی‌تو به گلزارم به زندانم به جان تو
.....
سخن با عشق می‌گویم که او شیر و من آهویم
چه آهویم که شیران را نگهبانم به جان تو
.....
ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی
مثال ذره گردان پریشانم به جان تو

دریافت
عنوان: شعر با صدا و تصویر دکتر علی‌زمانی
حجم: 1.44 مگابایت


کتب و مقالات معرفی شده در این برنامه : 
1. مقاله‌ی "معنای معنای زندگی" به قلم دکتر عباس علی‌زمانی (از اینجا دریافت کنید.)
2. مقاله‌ی "ایمان دینی و رنج‌های وجودی" به قلم دکتر عباس‌ علی‌زمانی (در اینجا بخوانید.)
3. کتاب «معنای زندگی» اثر جان کاتینگهام به ترجمه دکتر امیر‌عباس علی‌زمانی و مریم دریانی اصل از انتشارات "حکمت". (معرفی کتاب را در این خبر ببنید.)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۴ ، ۰۲:۴۴
علی کمالی

به نام خدا

وقتی کلام با نام خدا آغاز می‌شود، دیگر من کیستم که نام خودم را ذیل آن بیاورم ؟ پس برای معرفی همین بس که : یک از هزاران.


هدف از ایجاد این وبلاگ، اولا ماندگار شدن موضوعات مورد بحث برنامه در ذهن خودم (با نوشتن آنها) و در ثانی ابراز آزاد عقاید و نظراتم پیرامون موضوعات و سوالات برنامه است؛ که ممکن است به گوش سازندگان و مخاطبان محترم برنامه هم برسد و شاید این کار سبب خیر و باعث گشایش‌های آتی شود. پس خداوند مرا در این کار هدایت کند و انشاالله از برداشت غلط و قضاوت نابحق در هر مرحله‌ای از کارم به دور باشم.  

یاحق :)



۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۴ ، ۰۱:۰۳
علی کمالی